ازدواج خوب یا بد، شانسی است؟

به گزارش وبلاگ خوراکی، بعضی از افراد باور دارند که شاهزاده رویاهای شان پایان می رسد و بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که فعالانه به شناخت دیگران برای ازدواج بپردازند. شاهدی این باور را تأیید نمی کند، زیرا اگر این چنین باشد، چه دلیلی دارد که بسیاری از افراد طلاق بگیرند و دوباره ازدواج نمایند.

ازدواج خوب یا بد، شانسی است؟

اگر افراد باور ها یا انتظارات غیرواقع بینانه ای در خصوص انتخاب همسر داشته باشند، بیشتر محتمل است که دچار تردید، ناکامی و دلسردی شوند که با تغییر این باور ها به کاهش اضطراب، ناکامی و دلسردی خودشان یاری می نمایند و رابطه ای رضایت بخش با همسرشان خواهند داشت.

یک علت مهم این که بیشتر افراد درگیر تصمیم گیری برای ازدواجند، انتظارات بالا و غیرواقع بینانه است؛ باور های غیرواقع بینانه همان افکار یا انتظارات غیرمنطقی هستند. غیرمنطقی بودن باور ها به این معناست که افراد را از دستیابی به اهداف اساسی شان بازمی دارند و نامعقول و با واقعیت ناسازگارند.

اگر افراد باور ها یا انتظارات غیرواقع بینانه ای در خصوص انتخاب همسر داشته باشند، بیشتر محتمل است که دچار تردید، ناکامی و دلسردی شوند. هدف این مطلب شناساندن رایج ترین باور های غیرمنطقی در خصوص انتخاب همسر است. باید توجه داشت که اگر افراد بتوانند این باور ها را تغییر دهند، به کاهش اضطراب، ناکامی و دلسردی خودشان یاری می نمایند و رابطه ای رضایت بخش با همسرشان خواهند داشت.

شاهزاده رویا ها

این باور غیرمنطقی به این صورت است: تنها یک شخص مناسب در جهان برای ازدواج با هر شخصی وجود دارد. سوالاتی که این جا مطرح می گردد اینهاست: یک فرد چگونه تعیین می نماید که چه موقعی این فرد مناسب را خواهد یافت؟ آیا ممکن است در مواجهه با آن شخص مناسب احساس خاص و جادویی را تجربه کند؟

آیا با در انتظارآمدن آن شخص مناسب، شانس های دیگر فرد برای ازدواج از دست نخواهد رفت؟ بی تردید، چنین باوری باعث انفعال در فرآیند انتخاب همسر می گردد.

برای مثال بعضی از افراد باور دارند که شاهزاده رویاهای شان پایان می رسد و بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که فعالانه به شناخت دیگران برای ازدواج بپردازند. شاهدی این باور را تأیید نمی نماید، زیرا اگر این چنین باشد، چه دلیلی دارد که بسیاری از افراد طلاق بگیرند و دوباره ازدواج نمایند.

همسر کامل و بی نقص

بعضی از افراد باور دارند تا زمانی که شخص کاملی برای ازدواج نیافته اند، نباید ازدواج نمایند. آلبرت الیس، روانشناس مشهور آمریکایی، این باور را انتظاری غیرمنطقی می داند. چنین تمایلی برای کمال، توانایی فرد را برای یافتن راه چاره ها کاهش می دهد و می تواند منجر به عکس نتیجه دلخواه گردد.

همه ما در جهانی احتمالات زندگی می کنیم. میل به حقیقت کامل تنها منجر به بزرگ شدن بیش از حد انتظاراتی می گردد که نمی تواند رضایت بخش باشد و در نتیجه باعث تردید و اضطراب می گردد. افرادی که این باور را دارند، اغلب درگیر روابط کوتاه مدت می شوند؛ یعنی به جای شناخت درست فرد مقابل شان، آن ها را با معیار های نادرست خود ارزیابی می نمایند.

این افراد سپس الگویی از چند رابطه کوتاه مدت در زندگی شان ایجاد می نمایند که منجر به ناکامی و دلسردی می گردد. بیهودگی این باور با این نظر تقویت می گردد که بدانیم افراد طی زمان تغییر می نمایند. شخصی که در آغاز ازدواج به نظر می رسد که فرد کاملی است ناگزیر بعدا چنین به نظر نخواهد رسید.

کامل بودن خود

بعضی افراد باور دارند که هر فرد قبل از این که تصمیم به ازدواج بگیرد باید کاملا احساس کفایت و قابلیت را برای همسربودن داشته باشد. این افراد به دلیل این باور به مدت طولانی مجرد می مانند؛ زیرا افراد معدودی هستند که کاملا احساس کفایت در این مورد دارند.

به علاوه ازدواج پیروز به همکاری و کوشش دو نفر احتیاج دارد و کامل بودن یک نفر برای پیروزیت ازدواج کافی نیست. البته بعضی افراد از این باور به عنوان توجیهی برای ترس اساسی شان از ازدواج استفاده می نمایند. یک باور جایگزین معقول تر در این جا می تواند این باشد که فرد باید نسبتا احساس قابلیت همسربودن را داشته باشد؛ اما اکثر افراد به دلیل اضطراب نمی توانند قضاوت درستی از میزان قابلیت و کفایت خود در این مورد داشته باشند. اضطراب نباید فرد را از ازدواج کردن دور کند. این موضوع را هم نباید از نظر دور داشت که هیچ کس کامل نیست.

رابطه کامل

بعضی افراد باور دارند که هر زوج باید قبل از ازدواج ثابت نمایند که رابطه شان خوب است. این افراد به مدت طولانی ازدواج خود را به تعویق می اندازند تا برای شان ثابت گردد که رابطه شان خوب خواهد بود. آن ها حتی موقعیت هایی ایجاد می نمایند تا قدرت رابطه شان را امتحان نمایند و بار ها و بار ها نامزدشان را آزمایش می نمایند.

احتمالا پس از مدتی، نامزد این فرد از این آزمون ها خسته می گردد و رابطه را قطع می نماید. باید توجه داشته باشیم که متأسفانه ما در جهانیی ناکامل با آدم ها و روابط ناکامل زندگی می کنیم. به علاوه استرس ها و بحران ها و چالش های آینده رابطه را نمی توان به درستی پیش بینی کرد.

کوشش سخت

این باور غیرواقعی به این صورت است که شخص می تواند با هر کسی که برای ازدواج انتخاب می نماید شاد باشد؛ اگر سخت کوشش کند. این باور متضاد با باور همسر کامل است؛ چون شامل داشتن دیدی علت و معلولی به فرآیند انتخاب همسر است.

بسیاری از افرادی که ازدواج نموده اند این باور را ماه ها یا سال ها داشته اند بدون آن که برای شان پیروزیتی به همراه داشته باشد، زیرا ازدواج رابطه ای دوجانبه است که به همکاری دو طرف برای حل مسائل زناشویی احتیاج دارد. به نظر می رسد بعضی از افراد وجود دارند که حاضر نیستند دوجانبه برای زندگی پیروز کوشش نمایند. ازدواج با این افراد کوشش برای زندگی پیروز را بی اثر می نماید. بعضی از این افراد به طور تعیین عبارتند از:

1 افراد معتادی که به دنبال بهبودی نیستند

2 افراد خشن یا از لحاظ عاطفی سوءاستفاده گر

3 افرادی که دیدگاه های دینی و فرهنگی کاملا متفاوتی دارند

متضاد های مکمل

یک باور اشتباه این است که شخص باید کسی را برای ازدواج انتخاب کند که ویژگی های شخصیتی اش متضاد با او باشد. پیامد منفی این باور این است که 1- افراد را تشویق می نماید تا به جای افراد مشابه در جست وجوی افراد متفاوت از خودشان باشند. 2- مانع تغییر شخص می گردد. (برای مثال شخص فکر می نماید که به جای تغییر خود به دنبال کسی باشد که متضاد با او باشد و ضعف های او را بپوشاند.)

اگر چه در بعضی موارد متضاد ها جذابند، ازدواج با کسی که صفاتش به نحو چشمگیری متفاوت است معمولا منجر به تعارض و نارضایتی می گردد.

آن چه احتیاج دارید، عشق است

استیون همواره عاشق نیک بوده، اما معتقد است که پیروزیت شان در ازدواج مربوط به پایبندی شان در تعهد و همراهی همیشگی آنهاست. نیک هم می گوید: من خودمان را به چشم یک گروه نگاه می کنم. ما هر دو به سمت یک نقطه حرکت می کنیم و آرزوی چیز های مشابهی داریم.

من روابطی را که تا امروز داشتیم، مقدس می شمارم و او را به خاطر این همراهی بیشتر از همواره دوست دارم. امروزه ما می اندیشیم که عشق رمانتیک جزء سازنده هر ازدواجی است، در حالی که این گونه نیست؛ چرا که ازدواج قرن ها پیش از آن که عشق به جزء اصلی و سازنده آن بدل گردد، وجود داشته است. ازدواج از گذشته تا امروز تنها راه پیروز همراهی دو نفر براساس ارزش های برابر و احترام متقابل بوده است.

دکتر شیمون مور، روانشناس دانشگاه متروپولیتن لندن، می گوید: ممکن است انسان ها به خاطر عشق به هم برسند، اما فقط زمانی که روابط پیروزیت آمیزی دارند، می توانند تا پایان با هم باقی بمانند. این ازدواج درست است که اجازه می دهد عشق شکوفا گردد. شما همدیگر را دوست دارید، چون می توانید زندگی را با هم قسمت کنید.

ما باید با هم یکی و شبیه به هم باشیم

ماری 42 ساله می گوید: ما هرگز مدت زیادی از هم جدا نیستیم. اندرو 45 ساله هم اضافه می نماید: اصلا ازدواج چه فایده ای دارد، اگر شما دایم کنار هم نباشید؟ ماری و اندرو طی دوازده سال زندگی مشترک شان واقعا به هویتی واحد تبدیل شده اند.

آن ها همه جا با هم می روند. وقتی یکی حرف می زند، دیگری جملات او را تکمیل می نماید. حتی اخیرا لباس هایی هم که می خرند، جفت است. سوزانا ایبس، رفتاردرمانگر، می گوید: بهتر است به همسرمان اجازه دهیم تا احساس کند فردی متفاوت با دیگری است.

پرل هم می گوید: هیچ وقت سعی نکنید تفاوت های میان خود را از میان بردارید؛ چراکه این مسأله می تواند آغازی بر مرگ روابط میان همسران باشد.

اگر زن و مرد تفاوت های خود را با یکدیگر حفظ نمایند، روابط آن ها می تواند همچنان لذتبخش باقی بماند؛ اما اگر زن و شوهری سعی در تشابه سازی رفتار یکدیگر داشته باشند، خواهند گفت که ما با هم خانه یا دوست مان زندگی می کنیم؛ و، چون که این مسأله باعث نزدیک شدن خلق و خوی آن ها به هم می گردد، باعث کاهش روابط جنسی می گردد. این یعنی فاصله مناسب میان خود را حفظ کنید.

فرزند، رابطه شما و همسرتان را تقویت می نماید

ایبس می گوید: زمانی در رضایت از ازدواج غوطه ور می شوی که کودکی متولد گردد و تا زمانی هم که آن ها خانه را ترک ننمایند، این رضایت افزایش نمی یابد. شما با به جهان آوردن کودک نه تن ها فرد سومی وارد ساختمان نیمه کاره اتحاد دونفره تان می کنید، بلکه او همان کسی است که فشار زیادی بر تخریب روابط تان وارد خواهم کرد.

تعجبی نیست که مردم می گویند نتیجه اصرارشان برای ورود فرزندی جدید به خانواده حتی به خیانت همسرشان منتهی شده است.

مور می گوید: اگر شما نمی توانید خوب زندگی را پیش ببرید، بچه آوردن به نیت بهبود روابط ممکن است کوبیدن آخرین میخ بر تابوت زندگی تان باشد و با برانگیختن حسادت همسرتان احساسات او را بکشید. حسادت به بچه ممکن است زخم عمیقی بر پیکره عشق شما بزند.

شما تمام روز سر کار هستید و وقتی به منزل برمی گشت، اولین کاری که انجام می دهید بوسیدن فرزندتان است. وی ادامه می دهد: می توانید یک هفته کودکی را به خانه بیاورید. من هیچ راه دیگری را که نشان دهد فرزند چه فشاری به زندگی وارد می نماید، نمی شناسم. تا زمانی که این اتفاق نیفتد، بسیاری از زوج ها اندازه این فشار را درک نمی نمایند. به همین دلیل است که پیش از تولد کودک اول باید رابطه زن و شوهر مستحکم گردد.

منبع: فرادید

به "ازدواج خوب یا بد، شانسی است؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "ازدواج خوب یا بد، شانسی است؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید