این بار خودرو می دهند! - وبلاگ خوراکی

به گزارش وبلاگ خوراکی، رابعه تیموری-خبرنگار:گاهی پول نقد فراوان می دهند و گاهی با وعده دادن الماس و اشیای عتیقه عده ای را دور خودشان جمع می نمایند.

این بار هم از بازار خودرو سردرآورده اند و خودرو صفر زیرقیمت واگذار می نمایند. مشتریان زیادی هم دارند و تاکنون برای جلب اعتماد مردم، ده ها خودرو صفر ارزان قیمت تحویل داده اند. آنها این بار در محله های بالاشهر و در دفترهای شیک و تمیز به انتظار مشتری نمی نشینند، بلکه در کوچه و خیابان های دنج منطقه 18 و به دور از چشم قانون، اعضا و قربانیان شرکت هرمی خود را پیدا می نمایند، اما اگر هم روزی، روزگاری به دام قانون بیفتند، نه مدرکی از خود به جا گذاشته اند و نه نام و نشانی.

*****

نزدیک ظهر به میدان الغدیر می رسیم. جایی آرام و بی ماجرا به نظر می رسد. سر کاسبان به کارشان بند است و هیاهوی رفت وآمد آدم ها و خودروها از جریان زندگی در این گوشه دنج تهران حکایت می نماید. نمی دانیم سراغشان را از چه کسی بگیریم. حتی نمی دانیم دفتر و دستک و نمایشگاهی دارند یا در خانه و بیغوله ای معاملاتشان را انجام می دهند. فقط شنیده ایم عده ای در میدان الغدیر خودرو صفر زیرقیمت می فروشند و تا به حال ده ها و شاید صدها خودرو صفر کیلومتر تحویل داده اند که هزینه ای کمتر از نصف هزینه ثبت نام در سایت شرکت های خودروسازی از مشتری دریافت نموده اند! تعدادی از پیرمردان محله نزدیک مسجد الغدیر دور هم جمع شده اند و منتظر اذان هستند. نخستین بار است که چنین خبری می شنوند و وقتی متوجه می شوند دنبال این فروشندگان ارزان فروش می گردیم تعجب می نمایند. این خبر برای کاسبان هم تازگی دارد و از وجود آنها بی اطلاع هستند. دیگر در صحت خبر تردید نموده ایم و ظاهراً باید دست خالی برگردیم، اما صحبت های یکی از مشاوران املاک نشان می دهد موضوع چندان هم شایعه نیست. او می گوید: چند ماه پیش چند نفر از اهالی می گفتند یکی کلاه مردم را برداشته و به اسم خرید خودرو ارزان از آنها چند میلیون تومان پول گرفته، ولی چیزی تحویل نداده. مردم هم شکایت نموده اند و کلاهبردار غیبش زده. شنیده های او مختصر است و نام و نشان فروشنده متواری را هم نمی داند.

• سرنخ به ابراهیم آباد رسید

حرف های پیرمردی که با مشاور املاک اختلاط می نماید، جالب است. او در میان اهالی به کلانتر محل شهرت دارد و با لحن دلنشینی می گوید: ببین دخترم، اگر کسی اینجا ماشین ارزان بفروشد محال است من بی خبر بمانم. حالا اگر تو این قدر ساده لوحی که یکی این طور تو را به طمع انداخته و کلاهت را برداشته، نوش جانت، حقت است! مگر نمی شنوی که پلیس هر روز... پیرمرد بیراه نمی گفت، اگر چنین معاملاتی در میدان اصلی محله اتفاق بیفتد، خبرش به اندازه انفجار بمب سروصدا می نماید. از سوی دیگر مشاور املاک می گوید اگر چنین موردی وجود داشته، پس کلاهبردار متواری به مالباختگان چه وعده ای داده که به قول ایشان طمع نموده و به دام افتاده اند؟

معمولاً کاسبان یک صنف از تخلفات همکارانشان هم اطلاع دارند، پس دنبال بنگاه فروش خودرو می گردیم تا شاید آنجا سرنخ ماجرا را پیدا کنیم. 2 فروشنده خوش برخورد و مودب بنگاه که تصور می نمایند خریداران حقیقی هستیم، پس از توضیح و تفصیل بلندبالایی از پاکیزگی و بی اما و اگر بودن کار خود، کلید ماجرا را به ما می دهند. یکی از آنها می گوید: شنیده ایم در ابراهیم آباد کسی هست که خودرو صفر زیرقیمت می فروشد، ولی پولت را می گیرد و معلوم نیست چه زمانی ماشین تحویل دهد. رسید و مدرکی هم به تو نمی دهد که ثابت گردد از تو پول گرفته است.

• این محله بازار خودرو شده است

پس کلاهبردار میدان الغدیر از ابراهیم آباد سردرآورده؟ فروشنده بنگاه خودرو شنیده بود مرد کلاهبردار در کوچه ای در همان اوایل ابراهیم آباد زندگی می نماید، اما نام او را به خاطر نمی آورد. تا به حال گذرمان به ابراهیم آباد نیفتاده و پیاده و پرسان پرسان از ضلع جنوبی میدان الغدیر به راه می افتیم تا شاید بتوانیم این کاسب عجیب ارزان فروش را ببینیم. در طول جهت به هریک از بنگاه های فروش خودرو که می رسیم، به عنوان مشتری پرس وجو می کنیم تا از زبان یکی از آنها اسمی، لقبی یا نشانی از فروشنده موردنظر بشنویم. نکته جالبی که در میان نصیحت ها و هشدارهای فروشندگان خودرو توجه ما را جلب می نماید این است که هریک نشانی ای تازه و متفاوت به ما می دهند و البته هیچ کدام بنگاه فروش خودرو یا دفتری با نام و نشان نیست. یکی از فروشندگان خودرو تابلو خیابان شهید باقری را که با فروشگاه او فاصله چندانی ندارد نشان می دهد و می گوید: شما چرا راه دور می روی؟ برای به باد دادن پولت لازم نیست تا ابراهیم آباد بروی! این آدم ها مثل قارچ در محله یافت آباد رشد نموده و زیاد شده اند. هر جا بروی، چندنفر را پیدا می کنی. همین خیابان شهید باقری را می بینی؟ بیشتر کاسبان آن یا فروشنده این خودروها هستند یا خودشان لااقل یکی، 2 ماشین زیر قیمت خریده اند. از پیاده روی و سؤال و جواب های فراوان حسابی خسته شده ایم و کوتاه شدن راه اتفاق شاد نماینده ای است.

• هیچ سند و مدرکی نداریم

به توصیه او از تعمیرگاه خودرو ابتدای خیابان آغاز می کنیم. صحبت های جوان تعمیرکار نشان می دهد به سرنخ ماجرا نزدیک شده ایم. او می گوید: مدتی پیش شایعه شد آدم ناشناسی با 27 میلیون تومان پول هر خودرو ایرانی که بخواهی تحویل می دهد. اول باور نکردیم، ولی بعد یکی گفت فلانی پراید تحویل گرفته، یکی گفت من خودم 27 میلیون تومان دادم و تیبا تحویل گرفتم. ما هم خام شدیم و ثبت نام کردیم. قرار بود 3 ماهه ماشین تحویل بدهد، ولی الان 6 ماه گذشته. نه از ماشین خبری هست، نه کسی که پولم را گرفته. می پرسیم: فروشنده آشنا بود؟ می گوید: آشنا که نه، مشتری بود. یکی، 2 بار برای تعمیر ماشین به اینجا آمده بود. برای چند نفر از اهالی محل هم ماشین جور نموده بود. به ما که رسید کلاهبردار از آب درآمد. برخی از اهالی خانه، طلای زن و بچه هایشان را فروختند و ماشین ثبت نام کردند، حالا او با پول ما تفریح می نماید و دست ما به هیچ جا بند نیست. انگار جوان مالباخته از بازگشت سرمایه اش ناامید نشده و می گوید: ولی این فروشنده ها به هم وصل هستند و از همدیگر خبر دارند. یکی قول داده رد او را برایم پیدا کند.

• کارچاق کن های کاربلد

جوانی که دارو و لوازم پرورش اندام عرضه می نماید، مقابل فروشگاهش ایستاده و حرف های ما را با دقت گوش می نماید. وقتی کمی از تعمیرگاه دور می شویم، جلو می آید و می گوید: آبجی می خواهی ماشین بخری؟ به نظر من خیلی فکر خوبی نموده ای. هرکسی هم تو را ترساند که پولت را می برند و فلان و بهمان گوش نکن. من خودم تا حالا 2 تا 27 میلیون تومان گذاشتم و سودش را گرفتم. فکر کن، سر 3 ماه 14 میلیون تومان سود می دهند، معامله به این شیرینی کجا دیده ای؟ می گوییم: ولی ما سود نمی خواهیم و دنبال ماشین هستیم. شما کسی را می شناسی تا معرفی کنی؟ با 27 میلیون تومان چه ماشینی تحویل می دهند؟ پیش پرداخت همه ماشین ها همین قدر است؟ لبخند زده و می گوید: 27 میلیون تومان که ثابت نیست، بالا و پایین دارد. به گمانم تیبا 2 و ماشین های هم قیمت آن را 27 میلیون تومان می گیرند، پراید 131 را 24 میلیون تومان و پیش پرداخت ماشین های دیگر را هم بنا به قیمتشان حساب می نمایند. ولی فقط ماشین های ایران خودرو و سایپا ثبت نام می نمایند. من کسی را ندیدم که ماشین خارجی وارداتی راسته کارش باشد. می پرسیم: دوست شما فقط سود می دهد یا ماشین هم می تواند جور کند؟ جواب می دهد: همین دیشب در میدان شهرداری یک پراید تحویل داد. من هم همراهش بودم، گفت تا 3 ماه دیگر مدارک ماشین هم می آید.

• آنها به غریبه اعتماد نمی نمایند

از فروشنده لوازم پرورش اندام می خواهیم با دوستش تماس بگیرد و ما را معرفی کند. دوست فروشنده او وقتی متوجه می گردد که مشتری غریبه و ناآشناست، حاضر نمی گردد نام ما را در لیست ثبت نام نمایندگان بنویسد. فروشنده لوازم پرورش اندام می گوید: نمی تواند اعتماد کند. من هم که شما را نمی شناسم که ضمانتتان را بکنم. با تعجب می گوییم: ما می خواهیم بدون سند و مدرک چند میلیون تومان پول بی زبان را به این آقا بدهیم، آن وقت او به ما اعتماد نمی نماید؟ لبخندی که روی صورت مرد جوان پهن می گردد، فقط یک معنی می تواند داشته باشد و این است که شما ساده تر از آن هستید که بفهمید قضیه از چه قرار است... دیگر از پرس وجوی او مطلب تازه ای نصیبمان نمی گردد و باید سراغ کارچاق کن دیگری برویم. انگار در این محله حرف پنهان نمی ماند و تقریباً همه متوجه شده اند که ما مشتری ماشین زیرقیمت هستیم. چند کاسب خیابان شهید قائم مقامی به افراد زیادی خودرو تحویل داده اند و ظاهراً سابقه خلاف وعده ندارند، ولی وقتی سراغشان می رویم و از آنها می خواهیم ما را هم به عنوان خریدار ثبت نام نمایند، نمی پذیرند و حتی سررشته داشتن خود در این معامله را انکار می نمایند. یکی از کاسبان محل می گوید: تا کسی شما را نشناسد یا آشنایی معرفی تان نکند، اعتماد نمی نمایند.

• گلدکوئیست ها بازگشتند

کاسب جوان از راز و رمز این افراد اطلاع دارد و حسابی پرس وجو نموده است. او می گوید: کار این افراد مثل شرکت های هرمی گلدکوئیست است که چند سال پیش گل کردند. آن زمان عده ای سود میلیاردی به جیب زدند، تعداد زیادی هم هست و نیست خودشان را باختند. حالا همان شرکت ها و شاخه ها و سرشاخه ها دوباره پیدا شده اند و یک فروشنده، 2 فروشنده دیگر را وارد این کار می نماید و یک خریدار 10 خریدار دیگر با خودش می آورد. در عوض پیش پرداخت کمتری می پردازند و صاحب ماشین های بیشتری می شوند. او درباره سرشاخه و منبع تأمین خودرو این افراد هم نظراتی دارد که منطقی به نظر می رسد. می گوید: کسی که می خواهد در سایت ایران خودرو و سایپا ثبت نام کند، می بیند که سایت باز نشده، بسته می گردد. حالا به نظرت این آدم ها اگر در شرکت های فروش خودرو آشنای کاربلد نداشته باشند، می توانند این همه خودرو صفر را زیرقیمت خریدوفروش نمایند. همه ماشین هایی هم که تحویل داده اند سند داشته. حالا چند نفر از این آب گل آلود ماهی گرفته اند و با جازدن خودشان به عنوان فروشنده، کلاه مردم را برداشتند و بارشان را بستند، ولی کسانی که واقعاً زیرشاخه هستند، همین طوری هم حسابی سود می نمایند و پول مردم را بالا نمی کشند. به قول این کاسب جوان این گروه کوچه و خیابان های جنوب شهر را برای کسب و کار خود انتخاب نموده اند تا در سایه و بدون جلب توجه فعالیت نمایند.

• طراح: محمدعلی حلیمی